| خلاصه ی فیلمهای شاهید | |
|
|
نويسنده | پيام |
---|
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 2:35 am | |
| تو این تاپیک خلاصه ی تموم فیلمهای شاهید قرار می گیرد. :arrow: :farao: | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| |
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| |
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 3:17 am | |
| قسمت دوم فیلم کیسمت کانکشن
گیل ( ام پوری) از اتاق خودش در می یاد که منشی می گه : راج مالهوترا ، هیتین پاتل.گیل اسم جفتشونو دوباره تکرار می کنه که راج و هیتین هر دو از جاشون بلند میشن و سلام می کنن.در این لحظه گیل دستشو روی قلبش می زاره که در اون لحظه راج و هیتین حس می کنن قلبشو گرفته..که یدفعی ام می گه : ااااا ، و دنبال یه چیزی تو جیب کتش می گرده که اون دوتا خیالشون راحت میشه و یه آه راحت می کشن..گیل گوشیشو از جیبش در می یاره و میگه : yes , yes و بعد رد تماس می زنه و می گه : راج مالهوترا ، come , come
راج با خوشحالی به هیتین می گه بریم.در همین لحظه دیو می گه : سلام uncle ( نمیدونم عمو یا دایی) گیل هم باهاش سلام می کنه و بعد یه احوالپرسی مخصر دیو یه چیزی به گیلمیده ..راج هم به هیتین نگاه می کنه سرشو تکون میده چون از کلکای دیو با خبر شده بود.گیل راج و دیو به هم معرفی می کنه و راج هم با خنده تشکر می کنه از دیو.بعد هم گیل نوبت راج رو به دیو میده راج از این مساله بسیار ناراحت میشه.به همراه هیتین میره روی مبل میشینه منتظر ...تا که میبینه یه سگ بهش نزدیکه شده میگه : اه..این سگ کیه؟ که می بینه صاحب سگ داره میاد یه زن چاق قد کوتاه( هنرپیشه معروفه ، تو فیلم کوچ کوچ هوتاهه اون زنه که تو زمان دانشکده تو خونه کاجول باهاش زنگی میکرد همون)زنه با سگه یه طرف دیگه مبل میشینه که منشی میگه سلام خانوم گیل..که راج و هیتین متوجه می شن که این زن آقای گیل(نمیدونم گیل یا گرل) هستش راج زنه رو صدا می کنه و از سگش تعریف می کنه زنه هم خوشش می یاد بعد کلی صحبت آقای گیل از اتاق بیرون میاد.چشمش به زنش میوفته و
می گه:دارلینگ یا عزیزم تو اینجا چیکار می کنی؟
با کارها و صحبتهایی که راج و هیتین کرده بودن به محض اومدن آقای گیل زنه از اونا تعریف می کنه ..آقای گیل به زنش می گه بریم تو اتاق خودش صحبت کنه که راج می گه : آقا ملاقتتون با ما ، گیل می گه : اوووووووو...من امروز نمیتونم باهاتون حرف بزنم..به منشی می گه که قرار ملاقاتشونوبه یه روز دیگه به تعویض بنداز و یادم بیار..گیل با همسرش میره.. بعد از رفتن آقای گیل دیو نگاه خنده دداری به راج و هیتین می کنه و میگه : آقای راج مالهوترا ، کسی که
تو کالج شهرت زیادی داشت آقای گیل سگ خونگیشو به تو ترجیح داد،تو بهتره نوکری کنیاین جا کاری برای تو نیست که انجامش بدی ، راج به دیو نگاه می کنه ولی هیچ جوابی نمیده دیو می گه :اینجا کالج نیست و یکمی حرف میزنه که من نمی فهمم..
راج و هیتین از شرکت بیرون میان بعد یکمی صحبت هیتین از راج می خواد که بیادخونه ی اون ولی راج قبول نمی کنه و تا شب بیرون می گرده دیر وقت خونه میره.
روی مبل می شینه و کفاشاشو می کنهبعد تلویزیزونو روشن می کنه و اشکو از چشماش پاک می کنه از اونجایی که بدشانسه برق میره و به بالا نگاه می کنه می گه : مه هر کیا (فکر کنم می گه من کیم یا چیم)و بعد می خوابه
راج تو خوابه که یدفعی تلویزیون روشن می شه و یه خانومی که از آینده خبر میده و سحر و جادو می کنه رو نشون میده راج از جاش بلند میشه شمارششو می نویسه که دوباره برق میره.
اونم کاغذو مچاله می کنه پرتش می کنه یکم اونطرف تر ولی دوباره به کاغذ نگاه می کنه ..
صبح همون روز به اون ادرس میره یکمی به کاغذ نگاه می کنه ولی تصمیم می گیره که داخل نره و بر می گرده اسم اون زنه هم " هسینا بانو جان " بود که یه صدایی می شنوه ..وتک تک چراغهایحیاط روشن میشه راج سرشو می خوارونه و وارد اون خونه میشه
و اطرافش نگاه می کنه ولی کسی رو نمیبینه یدفعی یه صدایی می گه : آکه ، آجا ؛یعنی این چشما بیاد..دوباهر میگه بیا ..بیازنه می گه : گهاهو توم گهاهوتوم ، راج میگه : مه تو یهاهو پر ، آپ گهاهه ،تومهاره پاس ، یعنی من اینجام ، شما کجایی ؟؟؟؟ هسینا ( جوهی چاولا) می گه : پشت سر تو ،
راج می ترسه و برمی گرده..بعد یکمی صحبت ، هسینا طالع راج رو می خونه و بهش می گه یه موقعیت خوب تو زندگی بدس میاری و راج از شرکت می گه ولی از بدشانسی گوی سحر و جادو بخاطر بخت بد راج خاموش میشه و نورشو از دست میده. راج هم با ناراحتی از جاش بلند میشه که یدفعی گوی سحر آمیز روشن میشه و هسینا راج رو صدا می کنهمی گه یه کوچ هه یه امیدهه ، یعنی یه چیزی هست یه امیدی هست راج بدو سر جاش برمی گرده ،
میگه : یعنی یه شانس یا قسمت ، و هسینا کلی براش در این باره حرف میزنه و برای این کارش از راج مبلغ 10 دلار می گیره.راج اونجا رو ترک می کنه.روز بعد راج به بانک میره و بوسیله ی کارتش می خواد زوودتر پولشو بگیره ولی باز هم از بخت بد راج کارت داخل دستگاه نمیره خیلی تلاش می کنه ، عده ی زیادی صف موندن ولی راج همچنان درگیره. پریا وقتی صف رو می بینه از یکیشون میپرسه که چه مشکلی پیش اومده و مرده هم براش میگه...
پریا در و باز می کنه و میگه که زودتر کارشو تموم کنه کلی آدم تو صفن ، راج می گه: باید صبر کنه تا مشکلش حل شه که در این لحظه پریا راجو می شناسه و میگه : تو ، راجم پریا رو نگاه می کنه و میگه :اوووووووو توم
پریا میگه : این همه آدم بیرون منتظرن اونوقت تو داری چیکار میکنی؟ راجم می گه: من کاری نمی کنم ظاهرا این دستگاه مشکل داره و دوباره به کارش ادامه میده.
پریا به سوی راج میره و یواش می گه : احمق و کارتو ازش می گیره و خیلی راحت وار دستگاه می کنه و به راج می گه که شماره کارتشو بهش بده ..راج می خنده و می گه : اووووووووو من شماره کاتمو بدم به تو 1432 و...(شمارشو دیگه ننوشتم تا آخر)
پریا از اونجا خارج میشه..راج ریلکس از جایگاه در میاد در حالی مشغول انداختن پول تو کیف جیبیشه به پریا نگاه می کنه و براش ادا در میاره پریا هم می گه اجلت.
که راج می گه : Im sorry ( متاسفم) ایکس کیوزمی ،کیا گها آپنه ) ببخشید ، شما چی گفتین) پریا می گه گفتم اجلت یعنی نادان که راج می گه : دکیه مادم ، جو پی نامه اپکا (ببین خانوم ،نادان اسم خودته) تو نمیونی این جوری شرافت منو از بین ببری .. پریاهم می گه :اااووووووو راج می گه : اپ جانتی نهی مه کون هو ، you do no ( تو نمیدونی من کی هستم ، تو نمی دونی) پریا میگه : آچا (خب) راج از مردی که کنار پریا بود پرسید: عمو جان شما بهش بگین من کیم ظاهرا این خانوم نمیدونن من کیم ؟؟؟؟؟؟؟؟
مرده میگه : تو کونو بتی ( تو کی هستی پسرم ؟؟؟؟؟؟؟؟)
پریا می خنده و راج کارتشو از جیبش در میاره و میگه این کارت منه( می گه من معمارم که پریا باورش نمیشه ) ببین که پریا کارتو ازش می گیره و پرتش می کنه و میوفته روی یه مرد همرده کاتو بر میداره میگه معمار راج مالهوترا ، به سمت راج میره و میگه ببخشید راج می گه : بولیه ( بگو) مرده میگه من یوگیش مهرا هستم ، راج میگه : من چیکار کنم مرده می گه من تو کارم به شما احتیاج دارم.راج بامرده دست میده با خنده ..مرده از شانس راج حرف میزنه که پریا از بدشانسی راج میگه و راجم یدفعه می گه: ببخشید خانوم من از این کار شما اصلا خوشم نمیاد و ناگهان داد میزنه و میگه : سمچا (فهمیدی) پریا هم از ترس تو جاش خشک میشه راج ناگهان متوجه حضور مرده میشه با خنده مرده رو با خودش میبره. راج و هیتین در شرکت مشغول کار میشن البته برای ساخت یه چیزی مثل قسمت بالای اپن آشپزخونه و بعد ساخت مرده خیلی ازش تعریف میکنه و میگه خیلی خوشگل شده..very nice | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| |
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:09 am | |
|
میبینه همه دارن توپ رو نگاه می کنن ، خودشوم نگاه میکنه و میبینه که توپ همچنان درحال حرکت روی میزه پس توپ رو با نگاش دنبال می کنه ،که میبینه توپ به سمت سوراخ حرکت می کنه پس دقیقتر نگاه میکنه ، توپ به سوراخ نزدیک میشه کمی می ایسته و ناگهان به درون پرتاپ میشه ، اما دست میزنن و خوشحال میشن ، غیر ازدیو گیل به دیو میگه که دیدی راج برنده شد که دیو میگه نه اینا همه قسمته ، و راج تو خیلی lucy(خوش شانس ) هستی ، راج با شنیدن این حرف دیو یاد حرفای بانو حسینا جان میوفته و تکه تکه از جایی که اگه پریا نبود دچار مشکل میشد مثه تصادف که اگه پیش نمیومد سطل رنگ(بجای اینکه روی ماشین اون شخص بریزه روی ماشین خودش میریخت افتاد :P پس دیگه هیچ چیز و هیچ صدایی رو نمیشنید.پس زود به سمتی که پریا بود نگاه می کنه و پریا رو میبینه که از این مکان خارج شد.تا میخواد دنبالش بره ، گیل دست راجو می گیره :twisted: راج میگه :وان مینتس (یعنی یک دقیقه ) که گیل میگه یک دقیقه نه وکلی حرف میزنه و میگه کارتمو بگیر بهم زنگ بزن تا گیل یه مرده رو صدا میکنه راج در میره از اونجا خارج میشه ولی.پریا رو نمی بینه پس بسیار ناراحت میشه ، صبح روز بعد پیش بانو هسینا جان میره (هسینا میگه : مبارک هو (مبارکه
(راج می گه :لیکین وو ایک لرکی هه ( ولی اون یه دختره
هسینا میگه :جلتی هو ( میرم ) ( راستش نمیدونم اینجا میگه چلتی هو یا جانتی هو که جانتی
("هو اگه بگه یعنی "میدونم
(راج می گه : وان سگنت (اگه تو تلفظش اشتباه نکنم) (معنیش : یه لحظه صبر کن
(هسینا میگه : کیاهه ؟ (چیه؟
راج میگه : یه دختر ستاره ی شانس منه ، من چیکار کنم؟
(هسینا : تومهی لرکی میلی ؟( تو دختر رو دیدی ؟
(راج : یا (اره
(هسینا : تومهاری کیسمت کیلی (فکر کنم بگه قسمتی برای تویه
(راج : یا (آره
| |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:14 am | |
| دوباره اینجا هسینا یه چیزی میگه که نمیدونم چی میگه که راج در حین جواب دادن چوپ پشت سرشو نمیبینه و می گه اره که نزدیک بود بیوفته بعد کلی صحبت هسینا می گه که باید باهاش دوست بشه ولی راج می گه که اون دختره دیوونه..ست تازه من از قیافش خوشم نمیاد
هسینا میگه تو به چی نیاز داری ، به دوستی .راج : ولی من چجوری و کجا پیدا کنم ، من حتی شماره ای چیزی ازش ندارم
هسینا می گه برو به جاهایی تا چیزی نصیبت بشه
خلاصه راج از هسینا خدافظی می کنه
تو خیابون بلند بلند صحبت می کنه که یدفعی عکس الهه عبادت جلوش سبز میشه و به آسمون نگاه می کنه عذر میخواد از سر خیابون میره و برمیگرده پشت سرش و واسه خودش میگه اشتباه شد دوست که ناگهان ماشینی به راج برخورد می کنه و وقتی رو زمین میوفته اول از همه به بدنش دست میزنه می بینه سالمه ، چشماشو مینده یه نفس آروم می کشه و چشماشو باز...(می کنه و میگه :یوب لری ( تو
که پریا از ماشین پیاده میشه راج تا پریا رو می بینه کفششو از پاش در میاره شروع می کنه به ..آه و ناله کردن
پریا میدویه سمت راج که وقتی قیافه ی راجو میبینه میگه : توم ، راجم علکی می گه:توم ،ها مه مه مه مه یو ، یه دکا تومنه کیا کیا ، یه تردیا پائومه ، اُ گاد ، (تو ـ تو اره من من من تو، اینو ببین با پام (چیکار کردی ، وای خدا
(...پریا: ام ساری (ببخشیدو
.راج میگه : نه نه نزدیک بود منو بکشی
(یدفعی راج میون حرفای پریا میگه : تو کیا موجه پسندی نهی کرتیهه (چون تو از من خوشت نمیاد | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:21 am | |
| دوباره اینجا هسینا یه چیزی میگه که نمیدونم چی میگه که راج در حین جواب دادن چوپ پشت سرشو نمیبینه و می گه اره که نزدیک بود بیوفته بعد کلی صحبت هسینا می گه که باید باهاش دوست بشه ولی راج می گه که اون دختره دیوونه..ست تازه من از قیافش خوشم نمیاد هسینا میگه تو به چی نیاز داری ، به دوستی
راج : ولی من چجوری و کجا پیدا کنم ، من حتی شماره ای چیزی ازش ندارم
هسینا می گه برو به جاهایی تا چیزی نصیبت بشه خلاصه راج از هسینا خدافظی می کنه تو خیابون بلند بلند صحبت می کنه که یدفعی عکس الهه عبادت جلوش سبز میشه و به آسمون نگاه می کنه عذر میخواد از سر خیابون میره و برمیگرده پشت سرش و واسه خودش میگه اشتباه شد دوست که ناگهان ماشینی به راج برخورد می کنه و وقتی رو زمین میوفته اول از همه به بدنش دست میزنه می بینه سالمه ، چشماشو مینده یه نفس آروم می کشه و چشماشو باز...(می کنه و میگه :یوب لری ( تو که پریا از ماشین پیاده میشه راج تا پریا رو می بینه کفششو از پاش در میاره شروع می کنه به
..آه و ناله کردن پریا میدویه سمت راج که وقتی قیافه ی راجو میبینه میگه : توم ، راجم علکی می گه:توم ،ها مه مه مه مه یو ، یه دکا تومنه کیا کیا ، یه تردیا پائومه ، اُ گاد ، (تو ـ تو اره من من من تو، اینو ببین با پام (چیکار کردی ، وای خدا (...پریا: ام ساری (ببخشیدو .راج میگه : نه نه نزدیک بود منو بکشی (یدفعی راج میون حرفای پریا میگه : تو کیا موجه پسندی نهی کرتیهه (توچرا از منو پسند نمیکنی | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:23 am | |
| راج : بولیه (بگوووووووووووووووووووو
در این میان افسر میاد میگه : مشکل چیه ؟
:پریا از ترس بلند میشه راج میگه دستمو بگیر دس راجو میگیره و بلندش میکنه ، که پریا میگه مشکلی نیست
راج میگه : نه، البته که مشکلی وجود داره، افسر می گه : خب مشکلتون چیه؟
راج به پریا میگه : خب بگو دیگه ؟
پریا : نه خواهش میکنم ، لطفا ، لطفا
راج به افسر میگه : بله ، مشکلی نیست و افسر میگه باشه و میره
پریا از راج تشکر می کنه و راج میگه من این کارو همینجوری نکردم در عوضش باید یه بار منو همراه خودت به کافی شاب ببری.
.پریا می گه: مه ضرور راتی پر
(راج میگه :نهی ، اچا ، اُکی ، آفیس سر ( نه ، خب ، باشه ، آقای افسر
....که پریا می گه : باشه ، باشه ، اسم کافی شاب رو می گه و
پریا از راج خدافظی می کنه و ماشینش رو میرونه که یدفعی راج یادش میاد که اسمشو نپرسیه پس
میگه : هی هی یه لحظه بمون ، اسم کوچیکت ؟
پریا : پریا و منم راج مالهوترا
پریا میگه : راج ،مهندس / راج : آره
بعد رفتن پریا راج از خدای خودش تشکر کنه و بعدشم با هیتین و دوست دخترش شعر میخونه
" بنام "کیسمت کنکشن | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:25 am | |
| روز بعد راج با پریا قرار میذاره و هیتین رو همراه خودش میبره ولی وقتی پریا رو میبینه متوجه میشه که پریا مشغول انجام تظاهرات با عده ای از مردمه که راج و هیتین با دیدن پریا تعجب می کنن و پشیمون میشن که چرا اومدن..ولی پریا خیلی زود متوجه ی اونا میشه و ازشون میخواد که بیان پیشش ولی راج قبول نمیکنه که تو تظاهرات شرکت کنه..ولی مجبور میشن که برن و اونا هم در تظاهرات شرکت میکنن که ناگهان پلیس میاد و همه فرار میکنن حتی پریا ولی راج و هیتین میمونن که از دست پلیس کتکم می خورن.
روز بعد راج و هیتین به جایی که پریا و کارن کار میکنن میرن که میبینن پریا و کارن مشغول بحث کردن هستن.اما براشون دست تکون میدن (منظورم راج دست تکون میده) و باهاشون مشغول صحبت کردن میشن.
اما روز بعد بازم راج و هیتین نزد آقای گیل میرن با یه پروژه.اما در اونجا منتظر پریا بودن راج با دیدن پریا ازجاش بلند میشه و باهاش سلام میکنه ولی خیلی زود منشی راج رو صدا میزنه و راج به داخل اتاق گیل میره و مشغول صحبت کردن میشه..تو این زمان پریا از جاش بلند میشه و پیش منشی میره و فکرکنم ازش میپرسه که جایی تو این شرکت هست که قهوه داشته باشه و منشی هم راهنماییش میکنه.
راج با گیل مشغول صحبت کردن میشه از دوباره که ظاهرا به مشکل برمی خوره که در همین لحظه پریا رو پشت شیشه ی اتاق گیل می بینه که با اشاره پریا از راج می پرسه که کارش به کجا رسید و راج هم ندایی از اینکه به مشکل برخورده میده و پریا بهش دلداری میده و میره.
بعد کمی صحبت گیل از راج استقبال می کنه و اونو قبول می کنه و راج در همون لحظه به شیشه ای که تا چند دقیقه ی پیش پریا در پشتش ایستاده بود نگاه می کنه و با خنده و خوشحالی به سوالهای گیل جواب میده.
از طرف دیگه پریاهم تو کارش موفق میشه.وبعد راج و پریا در کنار رودخونه ی بسیار بزرگی میشینن و با هم صحبت می کنن و پریا هم از راج تشکر میکنه.روز بعد راج و پریا باهم در خیابون قدم میزدن که بعدش میرن روی یه صندلی میشینن که بعدش پریا از راج می پرسه که تاحالا عاشق شده یا نه و راجم جوابشو میده میگه آره و بعدشم شعر میخونن. | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:27 am | |
| وقتی شعرشونو میخونن تموم میکنن راج کارن رو میبینه و به پریا نشونش میده که میبینن که اون دختره مایاهم همراه کارنه و بعد کلی صحبت کارن و پریا باهم میرن و راجم تنها میره.بعدش نمیدونم چی میشه که دیو به یکی از دوستاش میگه که به راج زنگ بزنه و باهاش معامله کنه و راجم از روی نادانی معامله رو قبول میکنه.راج همراه هیتین به جایی که پریا در اونجا کار میکنه میره وقتی به اونجا نزدیک میشه میبینه همه به سرعت میدون و داخل میرن وقتی راج به داخل میره میبینه
که کارن داره از پریا خواستگاری میکنه و با اسرار جمع پریا به کارن جواب مثبت میده و یه انگشترو دست پریا میکنه.بعدش یه جشن می گیرن و راج در اون جشن شعر میخونه و میرقصه.صبح روز بعد راج و هیتین بطرف شرکت گیل میرن ولی ظاهرا بازم بخت و اقبال بد به راج رو میکنه چون وقتی سوار ماشین میشه هرچی استارت میزنه ماشینش روشن نمیشه و دادو فریادشو بر سر هیتین بیچاره می کشه.خیلی زود از ماشین پیاده میشه و سر خیابون میره و ماشین میگیره و برمی گرده به هیتین میگه که همه ی کارا رو من باید بکنم که اینجا یه سری سوار تاکسی میشن و تاکسی میره پس راج تموم راهو میدویه
و هیتین بدنبالش.اما تواین مدت دیو با کارای بزرگی که میخواست انجام بده جای خودشو پیش گیل میگیرهالبته فکر می کنم در این جا راج می فهمه که هدف دیو از اون معامله چی بوده و هیتین هم در همین جا حرفایی رو که تو دلش نگهداشته بود به راج بر میگردونه (البته من خودمم قضیه معامله رو نمیدونم چیه؟؟)میون غرغرای هیتین راج میگه من میرم دستشویی .تو راه رسیدن به دستشویی یه مرده تقریبا سیاه رو میبینه ازش 2 تا سیگار می گیره.
داخل یکی از دستشویی ها میره و دوتا سیگاری رو که روشن کرده بود رو روی لبه ی توالت فرنگی میزاره..روی سقف یه چیزی بود که شکل تهویه هوا که توی دستشویی ها میزارن البته فکر کنم فرقش زیاد باشه چون وقتی دود سیگار به داخل اون میره بعد از چند دقیقه زنگ خطر به صدا در میاد.
خب حالا برگردیم به ادامه داستانمون... | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:29 am | |
| راج و هیتین نزد گیل میرن که راج از پروژه های خودش برای گیل میگه که کم کم یه بویی به مشام راج میخوره و کمی نمیگذره که زنگ خطر به صدا در میاد.منشی میاد به گیل میگه که باید اتاقو ترک کنه و بعد اینکه گیل میره راج خوشحال میشه.
راج بلافاصله نزد بانو حسینا جان میره.راج به حسینا میگه که پریا ازدواج کرده و باید خودش چیکار کنه و حسینا هم راهنماییش می کنه.راج و هیتین به شرکت کارن میرن ولی کسی رو در اونجا نمیبینن وقتی وارد اتاق کارن میشن ناگهان صدای خنده میشن دری که داخل اتاقش بود رو بازمیکنن که کارن رو همراه مایا در حال بقل و آغوش و کلا صحنه های زشت می بینن با خودشون می گن مگه کارن با پریا ازدواج نکرده.
پس با نقشه ای که مثلا نمیدونن داخل اتاق چه خبره میرن تو که کارن بسیار خجالت می کشه.پس همراه کارن به کافی شاب میرن و در اونجا در همین رابطه صحبت میکنن.
بعد از اوجا نمیدونم کجا میرن یه خونست که راج با دوست دخترش البته راج دوسش نداره ها تو کافی شاب این دختره انتخابش کرد و کارن هم در کنار مایا بازهم درحال انجام دادن کارای ... هستش که ناگهان راج پریا رو میبینه ..دست و اشو گم می کنه که مبادا کارنو ببینه که متاسفانه پریا کارنو میبینه و پیشش میره یه سیلی در گوشش میزنه و میره ..راج سعی می کنه پریا رو دلداری بده پریا نامزدیشو با راج بهم میزنه.
صبح روز بعد بازم هیتین و راج به شرکت گیل میرن که میبین زن گیل غرغر کنان همراه گیل میاد وقتی گیل متوجه حضور راج و هیتین میشه میگه که چرا نشستن برن ..زنش میگه بشنین خلاصه راج مشکلشو به گیل میگه که در همین لحظه پریا میاد و زن گیل میگه که چقدر پریا شبیه دخترش میمونه خلاصه بازم بخاطر شانسی که پریا به راج میده ،گیل با نظر راج موافقت میکنه. | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:30 am | |
| پریا راجو به یه جایی میبره که بسیار بزرگه (یه چیزی مثه خونه که راج اونجا می پسنده اینجاهارو نمیدونم چی میشه البته شک دارم پس اونجوری که فهمیدم میگم.)
راج این طرحو به پروژه اش اضافه میکنه و به گیل نشون میده و گیلم بسیار خوشش میاد.
راج همراه پریا به داخل یه کشتی میرن که البته کسای زیادی توش هستن.راج از پریا میپرسه که دوست داره کسی رو که باهاش ازدواج میکنه چه جوری باشه و پریا هم براش میگه.راج سراغ حسینا میره و بهش میگه که همه چیز درست شده.
اما چند روز میگذره که ازیکی از دوستای دیو میاد و به پریا میگه که باید اونجایی رو که کار می کردن خیلی زود تخلیه کنن در اینجا مرده میگه که راج این پروژه رو بهمون داده.
راج تو خونش دنبال نمیدونم فکر کنم همون پروژه می گرده ولی پیداش نمیکنهکه پریا درحالی که پروژه رو دست داره میاد و به راج میگه که دنبال چی می گرده ، راج با دین برگه ها دست پریا تعجب میکنه و قضیه رو براش میگه..و پریا هم راجو ترک می کنه و تصمیم میگیره که از اونجا بره.
راج برای ادای دینش تصمیم میگیره خونشو بفروشه هیتین هرکاری می کنه که جلوی راجو بگیره راج قبول نمیکنه.هیتین نزد پریا میره و ماجرا رو براش میگه.پریابه همون رودخونه ای که همیشه میرفت میره و با اون دوست پیرش بومن ایانی صحبت می کنه..پیرمرده از پریا میپرسه که مشکلش چیه و چرا ناراحته؟
پریا هم براش میگه.پس پیرمرده پریا رو به همونجایی که راج باید پروژه شو توضیح میداد میبره.بعد از پایان توضیح پروژه همه ب راج مخالفت میکنن چون طرح پروژه اش عوض شده بود.پریا نزد راج میره و همدیگرو بغل میکنن و بومن ایرانی کلی صحبت میکنه برای مخالفین راج وخلاصه به هم میرسن. | |
|
| |
Amrita_K مدیر کل سایت
تعداد پستها : 886 تاریخ عضویت : 2009-09-25 Age : 32 آدرس پستي : ---
| عنوان: رد: خلاصه ی فیلمهای شاهید 3/10/2009, 5:33 am | |
| خب دوستان اینم از داستان کیسمت کانکشنم..خیلی زیاده شرمنده!!!! ولی قشنگه.. اگه نظرتونم راجبش بگین خیلی خوبه | |
|
| |
| خلاصه ی فیلمهای شاهید | |
|